...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!
...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!

آرامش ...

در این فصــــــــل ســــــــرد

به یک ” گرمــــــــا ” نیــــــــاز داری و بــــــــه یک ” تلــــــــخی ” !

گرمــــــــای آغــــــــوش معشــــــــوقت . . .

و تلخــــــــی عطــــــــرش که عجیب آرامت میکنــــــــد

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 18:41

بعضی ها

شبیه یک انجیر رسیده می مانند ... 

که یکهو از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات ... 

اصلا خودت را میزنی به کوچه ی علی چپ .... 

و از بودنشان لذت میبری .... 

 

بعضی ها

شبیه عطر بهارنارنجی هستند

در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت ، 

نفس میکشی ...

آنقدر عمیق ؛

که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت در ریه هایت ذخیره کنی ...

 

 بعضی ها  

شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند ...

که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت ؛ 

جانت را با جان و دل در هوایشان تازه میکنی ... 

 

بعضی ها

بعضی ها

آرامش مطلقند ؛

لبخندشان ... تلالو برق چشمانشان ... صدای آرامشان ... 

اصلِ کار، تپش قلبشان ...

انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند ...

 و آنقدر عزیزند؛ 

این بعضی ها آن قدر بکرند؛

که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان ... 

میترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت ... 

 

بعضی ها

 بودنشان ...

همین ساده بودنشان ... همین نفس کشیدنشان ؛ 

یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان ... 

 

اصلا خدا جان !!

در خلقت بعضی ها ، سنگ تمام گذاشته ای ...

سایه شان کم نشود از روزگارمان ...

و من چقد دوست دارم این بعضی ها را ... 

 ک این بعضی ها همش در تو خلاصه میشود محمدم....خیییلییی دوستت دارم

تویِ شیرینی ، تو اول ! قند ، دوم میشود !

مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم میشود

بین قطاب و گز و نُقلِ محلّی ، ساده است

حدس اینکه طعم لبهای تو چندم میشود !


خیلی دوست دارم خانومی من...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد