آنقدر ذهنم را درگیر خودت کرده ای....
که دیگر حتی نمی توانم مضمون تازه ای پیدا کنم
حالا حق میدهی در شعرهایم
به همین سادگی بگویم
" دوستت دارم "
بهترینم... دنبال وجهی می گردم که تمثیل تو باشد زلالی چشم هایت مهربانی دست هایت نوازش گندم زار و همین چیزهای بی پایان گفته بودم دوستت دارم وتا ابد دوستت خواهم داشت...
حرفهای زیادی بلد نیستم …من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی ...
بهترینم...
دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هایت
مهربانی دست هایت
نوازش گندم زار
و همین چیزهای بی پایان
گفته بودم دوستت دارم
وتا ابد دوستت خواهم داشت...
حرفهای زیادی بلد نیستم …
من تنها چشمان تو را دیدم و
گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …
از عشق چیزی نمی دانم اما
دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی ...