...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!
...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

...ღღMღღعشقولانهღღMღღ...

!!!صبرت که تمــــــوم شد نـــــرو ... معرفت تازه از اینجــــــــا شـــــــــروع میشه!!!

چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی !



چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی که بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه ..

آروم میشی ..

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های بارون پاکه ..

آدم دیگه دلش میخواد ...


آدمــه دیگه

دلش میخواد برای یکی تــــــــک باشه

دلش میخواد یکی فقط نــوشته های اون رو بــخونه

دلش میخواد یکی فقط به اون اِس اِم اِس بِــده

دلش میخواد یکی فقط نگَران حالِ اون بــشه

دلــش میخــواد

اون یِــکی

تـــــــــــــو

بــاشی ...


....چیست عشق؟!!!

عشق آموختنی نیست!!! نه بوده نخواهد بود!!
که اگر می بود قرنها پیش از خلقت آدم تا خاتم حرفی حدیثی ،سبکی ،روایتی ،درسی،استادی!!!
نه..عشق : احساسی است که تنها برای یک بار در جسم وروح هر موجودی متولد میشود.
عشق:حسی ملموس تنها برای روح توست...حسی از جنس بافت قلب توست..
حسی که در تنها قلبت می نشیند!
هرگز دم وبازدمی از این قلب بدون ذکر ویاد – او – ننتواند عمر سپری کند!
عشق را نه سالها سختی درس خواندن به تو خواهد اموخت ونه مال وثرت بسیارت قادر خواهد بود که مثقالی برایت –عشق- بستاند!!
عشق را نه میتوانی به ارث بری ...ونه همچون شاعر در کلام حرافی کنی ودر قلم زدن آن را خلق کنی ..
عشق بی انکه بدانی در لحظه وارد وجودت میشود...محو در تو میشود
لحظه ایی به خود آیی که حتی روبه روی آیینه خود را نمیبینی!!
همه وجودت از – من- تهی واز –او- پر شده!!
عشق آموختنی نیست...
لحظه ایی بیمار عشق ِ خودت خواهی شد وخواهی فهمید که دردی در درون ِقلبت رخنه کرده که –او-نیست!!! وتو همچون مرغی سرکنده!!
تب داری وبیماری ..نمیدانی چرا هیچ دوایی درمانت نمی کند!!
هیچ آغوشی آرامت نمی کند!!
هیچ صدایی نوازشت نمی کند!!
هیچ چیزی اّتش درونت را کم نمی کند!!
عشق زمانی در تو متولد میشود که
: تو مدتها قبل –او-را در خود حل کرده بودی..
اُنس گرفته بودی...
برایت نفس بود!!
عشق مانی در تو نمایان میشود وتورا به حال خود رها می کند که
:تورا از قبل تبدار کرده بود!!اکنون آسوده میرود..
تو بسوز وبساز در فراقش...
میرود ووقتِ رفتن میبرد همه دارایی ات را!!
دلت را خواهد برد وتمام خاطرات زایش واوج گرفتنهایش را در قلبت را به یادگار میگذارد...
عشق آموختنی نیست..!!
در لحظه متولد میشودو سالها عمرت را برای بزرگ شدنش صرف میکنی!!
میرود....
وتوتمام هیبت عظیم ِ جسم وروحت را تا پایان عمر برایش خرج میکنی ..آب میشوی ومیسوزی

عشق – حسی –است که تنها یکبار در انسان متولد میشود


بی تـــــ ـــــ ــــو ...

کنارم که هستی

 

زمان هم مثل من دستپاچه میشود

 

عقربه ها دوتا یکی میپرند

 

اما همین که میروی…

 

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم

 

جانم را میگیرند ثانیه های

 

بـــی تو...